شکست غرب شکست خورده
پروفسور حمید مولانا
با اعلام صحت انتخابات ریاست جمهوری ایران از طرف شورای نگهبان، دولتمردان و رسانه های آمریکا و چند کشور اتحادیه اروپا که به آشوبگری علیه نظام جمهوری اسلامی دامن می زدند، به طور قابل توجهی شکست خورده اند و سر و صدای تبلیغاتی آنها تا حدود زیادی خاموش شده است. شبکه های بین المللی آنها که به مدت دو هفته در انجام ماموریت خود برای یک «کودتای رسانه ای و روانی» و یک انقلاب به اصطلاح مخملی تمام وقت خود را معطوف ایران کرده بودند، با شرمندگی و خجالت زیاد تغییر مسیر داده و به پوشش مرگ رقاص و بازیگر آمریکائی مایکل جکسون و محکومیت بزرگترین فرد کلاهبردار آمریکا، «برنارد مدوف»، که 150 میلیارد دلار سرمایه و پس انداز مردم را از بین برده است، پرداختند!
آمریکا و چند کشور اروپائی مانند انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا چگونه می توانند شکست تبلیغاتی خود را برای جهانیان توجیه کنند؟ سران دولت های آمریکا و چند کشور اروپائی ممکن است تاریخ ایران را ندانند ولی مشاوران آنها باید تاریخ خودشان را بدانند: تاریخ 200 ساله استعمار و تسلط و زور و ستم بر مردم و کشورهای خود و قاره های آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، جنایت، کشتار و استثمار مردم بی گناه، حمایت و پشتیبانی از دیکتاتورها، تفرقه انداختن بین ملت ها و اقوام و مذاهب مختلف، انجام کودتا و براندازی حکومت های مردمی و استقرار مزدوران و دست نشاندگان خود در سراسر دنیا، آغاز جنگ و تسلط و اشغال نظامی در سرزمین های مختلف.
اشتباه بزرگ دولتمردان آمریکا و چند کشور معدود اروپائی و رسانه ها و بنگاه های سخن پراکنی آنها در این است که آنها در گفتمان و پروپاگاندای خود تفاوتی بین مزدوران، عاملان و آشوبگران خود و میلیون ها ایرانی که به سلیقه و انتخاب خود به کاندیدائی غیر از دکتر احمدی نژاد رأی دادند نمی بینند و فکر می کنند که این عده از دخالت بیگانگان در امور ایران اطلاعی ندارند. علاوه بر این، از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا به امروز کدام «پروژه براندازی» یا «جایگزین نظام» در ایران موفقیت آمیز بوده است، کودتا، جنگ تحمیلی، اصلاح طلبی آمریکائی، تحریم اقتصادی، یا تهدید نظامی؟ و تبلیغات غربی ها در حقیقت توهین به حدود 40 میلیون نفری است که در انتخابات ریاست جمهوری ایران شرکت کرده اند.
درباره «انقلاب های مخملی» و یا «پروپاگانداهای رسانه ای» زیاد مطالعه کرده ام و به عنوان یک پژوهشگر باید بگویم که احتمال موفقیت اهداف دولت های غرب و «پروژه های براندازی» یا «تغییر رژیم» موقعی میسر است که این دو عامل فراهم باشد: (1) جریان مردم سالاری در کشورهای مورد هدف وجود نداشته و رژیم های فردی و دیکتاتوری بر آنها حاکم باشند (مانند جمهوری های تحت تسلط شوروی در اروپای شرقی و آسیای مرکزی)، و (2) الگوی منسجم اصیل و بومی فراسوی اندیشه های کاپیتالیستی و سوسیالیستی که وفاداری همه طبقات جامعه را به خود جلب کرده، وجود نداشته باشد. راز استقرار و پیروزی و تحکیم و ثبات انقلاب اسلامی ایران و نظام آن در صحنه جهانی و در مقابل توطئه ها و نقشه های دشمن، اصالت و معنویت و بومی بودن و اسلامی بودن آن است.
آمریکا و چند دولت اروپائی از آغاز انقلاب اسلامی تا امروز فقط دو نوع پروژه در رابطه با ایران تهیه کرده اند: (1) تغییر محیط و نظام و ماهیت انقلاب اسلامی ایران از طریق نظامی (مانند جنگ تحمیلی) و (2) براندازی دولت یا نظام از طریق تحریم اقتصادی و جنگ های روانی و رسانه ای و غیره، و در حداقل تضعیف نظام و تفرقه سیاسی. پروژه نوع سومی که تعامل حقیقی و نه صوری با ایران و نظام جمهوری اسلامی داشته باشد در دستور روز این قدرت ها نبوده است و این خود بالاترین اشتباه غرب بوده است، زیرا حقایق جهانی را نمی توان با تعصبات یا انگیزه های برتری و سلطه گرائی پنهان نگاه داشت. اوباما این فرصت را داشت که اشتباهات گذشته را تکرار نکند.
نتیجه اینکه، آمریکا و چند دولت اروپائی و دولتمردان آنها یا از حقایق ایران بی خبر هستند و یا اینکه این حقایق را کتمان می کنند و در این صورت باید به عواقب آن بیندیشند. مشاوران آنها نیز یا ایران را نمی شناسند یا اطلاعات غیرواقعی به تصمیم گیران و دولتمردان آنها می دهند. مردم ایران در رأی و انقلاب و خواسته های خود صداقت دارند. غرب باید در معیارهای خود تجدید نظر کند. سیاستی که آمریکا و کشورهای اروپائی اتخاذ کرده اند بیشتر به مردم آنها ضربه خواهد زد تا مردم ایران؛ مردم ایران تا عمل خوب نبینند به گفته ها اعتماد نخواهند کرد.
کاروان جمل؛ از علی(ع) تا سیدعلی
دعوا سر تقلب در انتخابات نیست؛ این زخم، کهنهتر از این حرفهاست، چرک و عفونتهایی که از لای این زخم خارج شدند، قدمتی 20 ساله دارند، به وسعت سکوت میرحسین موسوی، به تعداد سالهایی که از هجرت روح فرسای روح خدا (قدس سره) گذشت و دقیقاً به اندازه ثانیههایی که ردای ولایت و زعامت قوم بر قامت آن سلاله پاک پیامبر اعظم(ص) و امام حسین(ع)، نهاده شد و چه اسم با مسمایی دارد این ولی؛ "سیدعلی"!
علی(ع)، آیه و علامتی پرمعناست. در دل این واژه 3 حرفی چه جاذبه و دافعههایی که وجود ندارد؛ از سلمان فارسی و مالک اشتر و عمار یاسر گرفته تا...؛ تا زبیر بن عوام و طلحه بن عبدالله و عایشه و...
تا قبل از هجرت روح فرسای حبیب خدا(ص)، طلحه که طلحةالاسلام بود و زبیر، سیفالاسلام، در جنگهای متعدد با شمشیر و کمانهایشان با همسنگرانی چون عمار و سلمان و ابوذر چه غم و غصهها که از سیمای پیامبر اکرم و شریعت نوپای اسلام نزدودند، آنان از کودکی با علی(ع) بزرگ شده بودند، تا آن که رسول الله رفت...
چهاردهم خردادماه هم فرا رسید، همانگونه که بیستوهشتم صفر فرا رسید. «انا لله و انا الیه راجعون. روح بلند و ملکوتی پیشوای مسلمانان جهان حضرت امام خمینی(ره) به ملکوت اعلی پیوست...»
امام رفت اما انگار تاریخ باید تکرار شود؛ شتر سرخ موی قدرت طلبی و تفاخر و اشرافیت دوباره بیدار شده بود و از دل تاریخ پای به انتهای دهه 60 ه.ش گذاشته بود؛ آقای خامنهای؟ رهبری؟ ما آقا بزرگ هستیم! من همیشه کنار امام بودم، امام همیشه از من مشورت می گرفت، امام همیشه منتظر می ماند تا ببیند نظر من چیست و آن گاه تصمیم می گرفت، من نمایندگی از امام برای محاسبه وجوهات داشته ام، امام همیشه مرا با نام کوچک خطاب می کرد، امام من را فرزند فاضل خودش معرفی کرد، من، امام... من، امام... من...! امکان ندارد بگذاریم این صفتها جابجا شود، ما آقابزرگ خواهیم ماند.
اما نشد! تیر آخری ترکشاشان هم کارگر نیفتاد؛ خبرگان به شورای رهبری رأی نداد و سقیفه در سقیفه باقی ماند و بر گارانتی خودساخته و مادامالعمر آقابزرگان خودخوانده، مهر "باطل شد"، خورد.
گذشت و گذشت و 16 سال هم گذشت، هر چند وقت یکبار یک بچه جمل در جایی و مسئله ای ظهور پیدا می کرد. یک دم خواستند جام زهری دوباره به دست رهبری دهند، زمان دیگری دانشگاه را به خون می کشیدند!، خرمآباد را به هم ریختند، رقاصه ارمنی به ایران آوردند، کنفرانس برلین، مطبوعات زنجیرهای، قتلهای زنجیرهای و...
اگرچه آقابزرگ نبودند اما هنوز هم عکس های یادگاریاشان با امام(ره) برایشان نان آور بود و با سوء استفاده از آن شمشیر زدنها و کمان کشیدنهایشان، سیستم یکی ما یکی رهبری و اگر کمی منصفتر بودند یکی ما دو تا رهبری را دنبال میکردند. خون دلها خورده شد، رنجها کشیده شد تا در این بقالی بسته شد و بدیهیترین شعار اسلام و انقلاب یعنی عدالت دوباره بهعنوان مطالبه عمومی مطرح شد و مردم، کسی را بهعنوان مجری این شعار برگزیدند که در برابر ولایت فقیه ادعای "انا رجل" نداشت، او ملازم رکاب امام نبود اما بوی خوش سیب اویس قرنی را میداد، اویس پیامبر را ندید لکن در معرفت و ولایتپذیری انگار قرنها بود که از طلحه و زبیر جلوتر بود. او همه چیز را برای رهبرش میخواست. «رییسجمهور: ما حاضریم شب و روز بدویم و برای کشور کار کنیم، موفقیتها، پیشرفتها را به نام رهبری و مردم بنویسند اما همهی مشکلات به پای احمدینژاد نوشته شود.»
دیگر کارد به استخوان رسیده بود، کارد که به استخوان برسد، دیگر جای مصلحت اندیشی نیست، باید کار را تمام کرد. سناریوی یک جمل تمام عیار نوشته شد. «اگر تقلب بشه، شنبه قیامت میشه!»؛ هر نتیجهای که در انتخابات دهم حاصل میشد، به فتنه ختم میشد و این، آن سناریوی تکراری بود.
فتنه موعود، ایجاد شد. خیلی از عوامالناس مردد شدند. آخر در این جبهه هم، آیتالله و حجتالاسلام و پاسدار و حواری امام و زندان رفته و سیلی خورده کم نیست! حق با کدام طرف است؟!
خدایا، حق با کدامین طرف است؟ در یک سو علی، داماد پیامبر، سردار بزرگ اسلام، کسی که پیامبر در وصفش می فرمود: «علی مع الحق و الحق مع علی» با جمعی از یاران صدیق پیامبر است، و در سوی دیگر «امالمؤمنین، عایشه» و 2 تن از صحابه بزرگ پیامبر، «طلحه الخیر» مرد خوش سابقه اسلام و زبیر «سیف الاسلام» -دلاور میادین نبرد- صف بستهاند. آیا می شود هر 2 گروه بر حق باشند یا هر دو بر باطل؟!... بهراستی کدامیک بر حق است؟
سرانجام آن عوام سردرگم، چاره کار در این دید که جواب را از علی (ع) بازجوید: «أیمکن أن یجتمع زبیر و طلحة و عایشة علی باطلٍ؟» آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ علی (ع) در پاسخ، جوابی داد که، دانمشند سنی مذهب مصری، دکتر «طه حسین» در وصف آن گفته است: پس از قرآن، هیچ کلامی از بشریت بدین پایه محکم و والا گفته نشده است:
«إنک لملبوس علیک. إن الحق و الباطل، لا یعرفان بأفدار الرجال، إعرف الحق تعرف أهله و إعرف الباطل تعرف أهله»
سلام دوستان
سرچشمه فتنهها در سخنان امیرالمومنین علی (ع)
«از سخنانى است که امام علی(ع) فرموده است» : «سرچشمه فتنهها»همواره آغاز پیدایش فتنهها، پیروى از هوسهاى آلوده و احکام و قوانین مجعولو اختراعى است،احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد،و جمعى بر خلاف آئین حق بهحمایت از آن برمىخیزند.
اگر باطل از حق کاملا جدا مىگردید بر آنان که پى جوى حقیقتند پوشیده نمىماند،و چنانچه حق از باطل خالص مىشد،زبان معاندان از آن قطع مىگردید،ولى قسمتى ازحق و قسمتى از باطل را مىگیرند و به هم مىآمیزند.اینجا است که شیطان بر دوستان خودچیره مىشود و تنها آنان که مورد رحمتخدا بودهاند نجات مىیابند. خطبه 50
زمانه سرمه می ساید شکست استخوان ها را
چقدر ای روزگاران ، زخم از تیغ خودی خوردن
میان خون و خنجر بازی زخم زبان ها را
خمیر و نانوا دیوانه شد از این همه هیزم
خدایا شور این آتش فروشان سوخت نان ها را
به نام نامی طوفان و دریا بال خواهم زد
کلاغانی که می بندید راه آسمان ها را!
به ملاحان بگو وقت ملاحت نیست این شب ها
بگو طوفان - بگو پایین نیاور بادبان ها را-
دهان موج را باید ببندد تربت مولا
بگو باید تحمل کرد یک چند این تکان ها را
چرا اهل سیاست منطق حکمت نمی دانند
خدایا بار دیگر بعثتی بخشا شبان ها را .
آمــارهــا و آشـوبــهـــا
سلام دوستان
این روزها میزان رای ملت طرفداران و بیش از همه خود کاندیداهای شکست خورده را مبهوت کرده. گفته میشود که در انتخابات تقلب شده . من سئوال میکنم کجای انتخابات ؟ شما در زیر به اظهارات خانم رهنورد دقت کنید می فهمید در کجا تقلب شده!!
زهرا رهنورد در تشریح بداهت پیروزی موسوی و وضوح تقلب در انتخابات گفت: " یک سری نقاطی هستند که اصلا مشخص است که خودش ملاک تشخیص نادرست بودن نتایجی است که وزارت کشور اعلام کرده است. مثلا آذربایجان و ترک زبان ها هیچ وقت فرزند خودشان را نمی گذارند که به کس دیگری رای بدهند. "
وی در ادامه اظهار داشت: " خود من لر هستم و موسوی هم بارها گفته من داماد لرستان هستم. بنابراین اهالی لرستان موسوی را نمی گذارند به آقای احمدی نژاد رای بدهند. این دو تا ملاک است و باقی موارد هم شبیه همین است. "
وی در پاسخ به خبرنگار بی بی سی که پرسید: " رای آقای موسوی بر اساس برآورد های شما چهار به یک بوده است در قیاس با آقای احمدی نژاد مستندات شما چیست؟ " اظهار داشت: " در شهرستان ها و تهران در واقع تجمع مردم حاکی از این بود که آرای موسوی بسیار بالاتر از آنکه اصلا قابل تصور باشد. هروقت طرفداران دو طرف حاضر می شدند طرفداران احمدی نژاد درمقابل طرفداران موسوی در حد یک صدم بودند. "
وی همچنین با اشاره به گزارش هایی که در روز انتخابات دریافت می کرده گفت: " مرتب به ما گزارش می شد که نسبت حتی 5/4 به 1 بود. نسبت های موسوی به احمدی نژاد... "
دلایل اقایان و خانمها از بلوفهای درون ستادی نشات میگیرد. مثل گزارشات رسیده ، نظرسنجی ها ،(هیچگاه نظرسنجی واقعی اعلام نمیشود و همه انها که دیدید تبلیغاتی بودند. نظر سنجی های رسانه ملی را نگاه کنید که کمتر مواقعی به اطلاع عموم میرسد. البته بحث نظر سنجی ها یک بحث طولانی است.) امار ما،قومیت گراییها و .... اینها مردم را یک عده گوسفند نفهم به حساب میارند و فکر میکنند با هیاهو رای ملت را در کیسه خودشان جمع کرده اند. نمی دانند که مردم آذربایجان از خود سئوال میکنند : اقای موسوی در 20 سال گذشته برای ما چه کار انجام دادی؟ بحث ترک بودن نیست اگر کاری انجام ندادی رای نمی آوری. ایشان نخواستند طرفداران مقابل را با چشم باز در تبریز و اصفهان و مصلای تهران و.... و روستاها و شهرهای کوچک ببینند و متاسفانه فقط نگاهشان به طرفداران خودشان بوده....
-سئوال چرا اراء رضایی در روز شنبه موقع اعلام در حدود 40 هزار رای، تغییر یافته ؟ وزارت کشور اعلام نموده امار اعلام شده توسط فرم 22 از شهرستانها اشتباه محاسبه شده بود که با اعلام فرم 28 اصلاح گردید.
-سئوال چرا خبرگزاریها از اراء 24 یا 22 میلیونی در چند ساعت بعد از اتمام رای گیری خبر میدادند؟ اولا رای گیری در روستاها در عرض چند ساعت تمام میشود و نتیجه ان تا ساعت 6 عصر به فرمانداری ها ابلاغ میشد. شهرهای کوچک هم در ساعت 9 تمام میشد و نتیجه ان تا یک یا دو ساعت استخراج میشد چون شمارش اراء 4 کاندیدا راحت است. در کل کشور شهرها و روستاها 67 درصد ارا را به خود اختصاص می دهند. در مراکز استانها 21% و در تهران 12% . ببینید در ساعت 12 شب وزارت کشور با فرم 28 حدود 9 میلیون رای شمارش شده داشت.که در ان احمدی نژاد 69% اراء را به خود اختصاص داده بود با محاسبات ریاضی و پیش بینی مشارکت مردم خیلی راحت میشد از رای 22 تا 24 میلیونی اقای احمدی نژاد صحبت کرد.
دوم اینکه اقای خاتمی قبل از اتمام رای گیری پیروزی موسوی را به وی تبریک گفته بود !!! اقای فاتح از رای 30 میلیونی موسوی خبر میداد !! خانم عفت مرعشی همسر هاشمی رفسنجانی در پای صندوق رای فتوی جهاد صادر می کرد!! خوب اینها با چه مبنای محاسباتی چنین اظهاراتی میکردند؟؟
توضیع اراء با این صورت بود که در روستاها بالای 75% مردم با احمدی نژاد رای دادند . به دلیل خدماتی که به این قشر انجام داده .ممکن است اقایان خوششان نیاید ولی کاریه که شده.به جای توضیع ثروت به نفع اقازاده ها یک بار هم مردم محروم دستشان چیزی گرفته... مردم روستا را دست کم گرفتند روستائیان به سی دی اهانت و هیاهو رای نمیدهند به عملکردها نگاه میکنند و اتفاقا خیلی هم از مردمان شهرهای بزرگ عاقلند. اقایون نشستند در تهران فکر میکنند ایران فقط تهران است.در شهرها باز به این صورت با درصد پائینتر می اید.... و در خود تهران اراء موسوی بیشتر از احمدی نژاد بود اما دیدیم که در کل استان تهران قضیه فرق میکرد!! حالا شما مدام بگوئید مردم شعور سیاسی ندارند...... این آشوبها هم میگذرد اما نبرد فــقــر و غــنــا ادامه خواهد داشت......یا علی.
یازدهم خردادماه امسال هنگامی که خاتمی برای شرکت در کنفرانس بین المللی "گفت و گوی تمدنها و تنوع فرهنگی" به تونس رفت، همگان گمان کردند که وی صرفاً جهت بیان دیدگاه شخصی درباره یک موضوع فرهنگی تهران را ترک کرده است.
شنیده ها اما حاکی است که خاتمی علاوه بر تونس برای سفر 5 روزه خود مقصد دیگری نیز در نظر داشته است؛ "قاهره" پایتخت مصر، شهری است که منابع آگاه، از سفر خاتمی به آن پس از ترک تونس خبر داده اند.
قصد خاتمی از سفر به مصر البته اگرچه مانند اصل سفر وی اعلام نشد اما همزمانی آن با سفر رئیس جمهور آمریکا و یک تیم از مقامات عالیرتبه همراه وی به مصر می توانست مشخص کند که خاتمی از این سفر چه هدفی داشته است؟
باراک اوباما پنج شنبه 2 هفته پیش، مصادف با 14 خرداد ماه در صدر یک هیئت عالیرتبه به قاهره رفته بود. در این زمینه شنیده های خبرنگار ما حاکی است که خاتمی پس از ورود به قاهره، شخصاً ملاقات هایی با یک تیم عالیرتبه از مقام های امریکایی حاضر در قاهره داشته است.
اگرچه "به کلی سری" بودن این ملاقات مخفیانه و محرمانه مهمترین مانع برای درز اطلاعات و سخنان رد وبدل شده در آن است اما آنچه که از منابع نزدیک به خاتمی در این مورد گفته شده، مشخص می کند که سخن اصلی در این ملاقات درباره انتخابات ریاست جمهوری دهم بوده است.
"عدم حمایت از اصلاح طلبان تا پیش از انتخابات" و همچنین "حمایت نرم از اعتراض آنان در صورت شکست انتخاباتی" از جمله پیشنهادهای خاتمی در این جلسه بوده است.
در این زمینه همچنین گزارش خبرگزاری فارس حاکی است که خاتمی در این جلسه همچنین
گفتنی است خاتمی پس از پایان سفرش به مصر به استانبول رفت و از آنجا با پرواز هواپیمایی ترکیه، ساعت یک بامداد شنبه 16 خردادماه
با چه حجتی سرنوشت فرزندانتان را سرنوشت انقلاب میدانید؟
جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی در پی نامه آیتالله هاشمی رفسنجانی خطاب به مقام معظم رهبری رنجنامهای منتشر کرد.
به گزارش رجانیوز، متن این رنجنامه به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی
با سلام
مرقومه بدون سلام و تحیت جنابعالی خطاب به مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی خامنهای ساعت 17:30مورخ 1388.3.19 با اینکه امکان ملاقات حضوری دارید، باعث تعجب شد و با تعجب فراوان برخلاف نظر شما که برای ثبت در تاریخ مطالبی ذکر کردید به عنوان تکلیف و وظیفه الهی عرض میکنیم. درست سه روز قبل از شروع رأیگیری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نامهای چنین تحریکآمیز چه مفهومی دارد؟ اینکه از همان طلیعه متن، جناب آقای دکتر احمدینژاد را متهم به لجنپراکنی برنامهریزی شده مشابه با منافقان و گروهکهای ضد انقلاب کردهاید و هزاران تخلف در اجرای بودجه را متوجه ایشان مینمایید، موجب تأثر و تألم آحاد مردم گردید. این امر حضور و نقش پنهان جانبدارانه شما را در این صحنه علنی کرد.
جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی از 10 سال پیش نسبت به مسائل پیرامونی شما، فرزندان، اطرافیان و حزب منتسب به شما یعنی کارگزاران سازندگی حضوراً تذاکراتی را داد. اما افسوس از هر گونه اقدام اصلاحی!!! مجدداً در آستانه انتخابات نهم ریاست جمهوری این مطالب را حضوری متذکر شدیم. در بدو انتخابات اخیر نیز تقاضای ملاقات کردیم ولی به هر دلیل پذیرفته نشد. با این اوصاف انتظار داریم در نکات زیر تأمل جدی نمایید:
1- آیا نوشتن این نامه و بیان مطالبی مانند «آتشفشانهای درون سینههای سوزان در اجتماعات انتخاباتی در میدانها و خیابانها»، «فتنههای خطرناک و آتشی که هماکنون در فضا قابل مشاهده است» چراغ سبزی جهت بحرانی کردن شرایط نیست؟ آیا این بیانات به رفتار ضد اخلاقی و هنجار شکنی عدهای معلومالحال فرصت طلب مشروعیت نمیدهد و زمینه بحران را در آستانه انتخابات فراهم نمیکند؟
2- آقای هاشمی شما گفتهاید «بر فرض که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم» به راستی در طی این چهار سال از کدام فرصت برای نقد غیر منصفانه دولت استفاده نکردید؟ شما دفاع از این دولت را حرام میدانستید. شما در این نامه هم به صراحت «ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور ندانستید» کجا صبر کردید؟ هرآنچه نباید گفته شود در این نامه و سایتها رسانههای منتسب به شما در این 4 سال گفته شد. پس چگونه ادعای صبر و صبوری دارید به راستی ولایتپذیری اینگونه است؟
3- با چه حجتی سرنوشت انقلاب را با سرنوشت فرزندان خود و عدهای افراد خاص یکی دانستهاید؟
4- بهرغم تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری بر سلامت انتخابات و حفظ آرامش آیا زیر سؤال بردن سلامت انتخابات، مشابه مواضع سال 76، و القای تقلب و ایجاد بستر بحران با نوشتن این نامه ولایتپذیری است؟
5- شما را چه شده است که مشی تخریب و سیاهنمایی را برای دولتی با «جهتگیری دینی و ارزشی»، «سختکوش و پرتلاش»، «عدالتورز»، «سادهزیست و مردمگرا»، «دارای روحیه تحولگرا» که مایه «امید دادن به مردم، اعاده عزت ملی و استقلال حقیقی» شده برگزیدید و چشم خود را بر دستاوردهای خیرهکننده آن در عرصههای مختلف بستهاید؟
6- لحن تند و نگاه تیره حاکم در این نامه که حکایت از عصبانیت شما دارد، ما را نسبت به رفتارهای بعدی شما به جد نگران کرده است. آقای هاشمی تا دیر نشده نگاه خود را در قبال گفتمان انقلاب اسلامی و اصول اساسی مواضع حضرت امام (س) همچون عدالتخواهی، استکبارستیزی و انزجار نسبت به لیبرالها و منافقین و مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و اشرافیگری و توجه به محرومین و پابرهنهها و... و همچنین مواضع حکیمانه رهبری اصلاح کنید و اجازه سواستفاده به دشمنان خارجی و افراطیون داخلی را ندهید. آقای هاشمی آیا میدانید با این نامه در زمین فتنهگران، کینهتوزان، سکولارها، لیبرالها، دگراندیشان و کانون فتنه بازی میکنید؟ آیا میدانید این کانون بنا دارد شما و سوابق شما را برای امیال نامشروع خود هزینه کند؟
مردم آگاه، مسلمان و انقلابی ایران در فراز و نشیبهای انقلاب اسلامی همیشه هوشمندانه داور و بازیگردان اصلی بودند. آنها همیشه آمادگی دفاع از ارزشها و تداوم انقلاب اسلامی و تبعیت از ولایت را داشتهاند. ملت افتخار پاسداری از ارزشها و دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی را با رشادت و شجاعت به اثبات رساندهاند. بیشک این بار نیز مردم گفتمانی را برخواهند گزید که پاسدار ارزشها باشد و با آفتها و ناخالصیهای انقلاب به طور جدی مبارزه کند. امروز روزی است که ملت بزرگ ایران تصمیم دارد فرمان تاریخی رهبری را برای مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، و تحقق گفتمان پیشرفت و عدالت عملی کرده و حماسه دیگری بیافریند.
آقای هاشمی ما به عنوان جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی مطالب زیادی پیرامون نامه شما داریم که به بعد موکول میکنیم. ولی خاطرنشان ساخته که آمادگی داریم در هر کجا و هر زمانی که لازم بدانید در مورد رفتار و عملکرد نزدیکان شما خصوصاً آن فرد هتاکی که بیان و رفتارش شهره خاص و عام است، به مناظره پردازیم. تا معلوم شود این نزدیکان شما هستند که با اعمالشان موجبات تضعیف و تخریب شما را فراهم میکنند و لازم نیست به دنبال دلیل وضعیت خویش از بیرون بستگانتان باشید.
والعاقبة للمتقین
آمار ضریب جینی میرحسین کذب محض است!!
سلام دوستان
بعد از مناظره کروبی و موسوی و دیدن آمارهای دست ساز ستاد اقایان بر آن شدم که در خصوص یکی از امارها و نمودارها به طور تخصصی برای مردم عزیز توضیحاتی بدهم.
ضریب جینی چیست؟ این شاخص یک شاخص اقتصادی و اجتماعی است. که بیان میکند در کشور چقدر فاصله طبقاتی وجود دارد. و میزان سود بری طبقه سرمایه دار را مشخص میکند. هرچه ضریب جینی پایین باشد یعنی فاصله طبقاطی کم شده و عدالت اجتماعی رشد داشته است. این امر تنها وابسته به سیاستهای دولتها است.خب اگر این ضریب پایین باشد طبقه سرمایه دار میبیند درامدش کاهش یافته و نارضایتی او بیشتر میشود و در برعکس ان طبقه مستضعف نارضایتیش بیشتر می شود. امروزه در نظام سرمایه داری به این نتیجه رسیدند که برای بقای نظام سرمایه داری ضریب جینی نباید خیلی پایین بیاید ! ( آخرین دستاورد های سال 2002 امریکا که در دانشگاهها در رشته جامعه شناسی و اقتصاد هم تدریس میشود). در امریکا ضریب جینی در دوران کلینتون 0.32 بود در دوران جرج بوش به 0.46 رسید. دلیل این امر آنست که دمکراتها شعار رسیدگی به مردم را میدهند و سیاستهای حمایتی انها بیشتر است ( مثل همین دولت احمدی نژاد) اما نتیجه چه میشود در امریکا سرمایه دار که سودش کم شد مابه التفاوت آنرا نه در امریکا بلکه در کشورهای دیگری جستجو میکند. بنابراین به سیاستمداران فشار میاورند ودر دوره های بعدی که از ان جمهوری خواهان است ،از دیگر کشورهای جنوب منابع انهار ا با ایجاد جنگ و ... غارت میکنند.
در ایران با پایین امدن ضریب جینی و درامد طبقه سرمایه سالار (حالا ببینید سرمایه گذار با سرمایه دار و سرمایه سالار تفاوت زیادی دارد.) برای جبران ان سود از دست رفته انها دست به توطئه چینی و مقابله با دولت برمیایند .همان قضایایی که امروزه شاهدش هستیم... چون سرمایه داران ایرانی نمی توانند مانند امریکائیها در کشور های دیگر به دنبال جبران منافع از دست رفته شان باشند..
ضریب جینی در انگلستان 0.33 است در شمال اروپا 0.25 است در برزیل و هند 0.60 و 0.58 است . اینها امارهای بیشترین و کمترین ضریب جینی در جهان است و هر کشوری نمیتواند این ضریب را به طور دقیق محاسبه نماید . محاسبه این شاخص کار طولانی و دشواری است کار یکی دو روز یا یکی دو هفته نیست. در ایران این ضریب را آقای پروفسور فرامرز رفیع پور استاد جامعه شناس دانشگاه شهید بهشتی تهران و دانشگاه آلمان توسط دانشجویان دوره دکترا و امکانات وسیع دولتی محاسبه کردند که 0.46 درامده حدود یک و نیم سال پیش. در سالهای اخیر وزارت خانه های دولتی اخرین محاسباتشان به عدد 0.38 رسیده . خب مردم عزیز توجه داشته باشید ارایه این آمارها نمی تواند کار یک ستاد انتخاباتی باشد ان هم در طی چند روز اصلا ممکن نیست . در برخی کشورهای جهان سوم نمی توانند این امار را در بیاورند.!!
نکته دیگر اینکه نموداری که میرحسین نشان داد در ان یک میله از ضریب جینی بالا بود و میله قبلی ان پایین و قبلی ان مجددا بالا بود . ببینید اصلا دولت ما در هشت سال دوره سازندگی از یک سیاست پیروی میکرد و در هشت سال بعداز آن، ان سیاستها ادامه داشت .. همان طور که گفتم ضریب جینی تنها وابسته به سیاستهای دولتها است. در این شانزده سال گذشته ضریب جینی نوسان شدیدی نداشت و بیشتر زمانها بالا بود . میر حسین در نمودار خودش ضریب جینی این دوره را بالای 0.62 ترسیم کرده بود که اصلا در دنیا ما رقم بالای 0.60 را نداریم!!!
به نظر ما میر حسین در دام آمار غلط دوستانشان افتاده و دیروز یک کاری شبیه خود کشی سیاسی انجام داد. مردم بایستی بدانند هوچی گری و عوام فریبی(پوپولیستی) از اول دوران اصلاحات در کشورمان بنیان گذاشته شد و این امر نامیمون تا ابد ادامه خواهد داشت...... یاعلی.
پروژه دین زدائی 8 ساله دوران " دنیا طلبان" در ستاد میر حسین موسوی پیگیری می شود
جبههدومخرداد همانطور که همگان به یاد دارند به صراحت و بدون پردهپوشی در رسانهها و موضعگیریهای خود، نظام جمهوری اسلامی را به نظامی سکولار، لیبرال سرمایهداری و هضم در نظامسلطه تعریف میکردند و در این رهگذر حتی به مرز اهانت به پیامبر(ص)، قیام عاشوراء، نظام دینی، امام، ولایتفقیه، رهبری و ... رسیدند و تندرویها، افراطیگریها و حریمشکنیها قابل توجهی داشتند.
....... اما جریان بیمار روشنفکری درایران که علی رغم گذشت بیش از 100 سال از آغاز آن در کشورمان در دوران اصلاحات به اوج خود رسیده بود، به تدریج نقاب «انقلاب» را از چهره خود برداشته و با وقوع وقایع گوناگون بیش از هر زمان دیگری ماهیت خویش را آشکار می نماید.
شاید بهترین مثال، اظهارات ضددینی هاشم آغاجری عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از احزاب پرنفوذ جریان اصلاحات به شمار می آید، باشد. آغاجری در سخنان 31 خرداد 81 خویش در همدان با عنوان «پروتستانیزم اسلامی» تقلید مقلدان شیعه از مراجع تقلید را «میمون وار» توصیف کرد و با انتساب کلماتی سخیف به روحانیت شیعه و حتی امامان معصوم(ع) موجی از اعتراضات را درعرصه مذهبی و سیاسی کشور برانگیخت. این اظهارات گستاخانه منجرشد تا جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در نامه ای رسمی که به امضای مرحوم آیت الله مشکینی نیز رسیده بود، سازمان مزبور را «نامشروع» اعلام کند اما اعضای این سازمان به وجود افرادی همچون آغاجری درمیان خود ابراز افتخار کردند. هتاکی های این عنصر افراطی به گونه ای بود که حتی خاتمی رئیس جمهور وقت نیز درعکس العمل به این موضوع با صراحت ابراز داشت: «از دشمنان توقعی جز این نیست که روحانیت و مرجعیت را تضعیف کنند اما گلایه این است که تضعیف روحانیت به نام روشنفکری و اصلاح چرا؟!»
اما داستان غم انگیز اهانت به مقدسات مذهبی طی سالهای دوم خرداد سرپایان یافتن نداشت. عبدالکریم سروش که روزگاری از پیشگامان اصلی انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها بود، ادعا کرد: «حکومت دینی جلوی رشد علمی مردم را می گیرد.» اکبرگنجی نوشت: «خشونت های روز عاشورا معلول تعارض های قومی و بالاخص نتیجه خشونت پیامبر در جنگ بدر، احد، خندق و... بود»، حمیدرضا جلایی پور هدف از انقلاب اسلامی را تنها در تحقق «جمهوریت» منحصر نمود، و فرد دیگری خواستار عدم ممنوعیت «همجنس بازی» شد و سالار بهزادی تفکر «شیعه» را موجب انحطاط مملکت دانست، چون معتقد بود تفکر شیعه مانع تحقق «دموکراسی» است.....ادامه مطلب...
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
جوشید خونم از دل و شد دیده باز تر نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر
صبحی دمید از شب عاصی سیاه تر وز پی شبی روز قیامت درازتر
بر نیزه ها تلاوت قرآن دیدنی است قرآن کسی شنیده از این دلنواز تر
قرآن منم چه غم که شود نیزه رحل من امشب مرا در اوج بین سرفرازتر
عشق توءام کشاند بدین جا نه کوفیان من بی نیازم از همه تو بی نیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در عاشقی نبوده زمن پاکبازتر
با کاروان نیزه شبی را سحر کنید باران شوید و با همه تن گریه سر کنید
(غزوه)
هیچ کس پنهان نیست
مواضع برخی از سیاسیون بعد از شنیدن خبر ظهور
کانونهای فتنه 1
درگیری شدید بین اعضای مجمع روحانیون
کالبد شکافی کانون فتنه
ناگفته ها و گفتنی هایی از سردار کوثری
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 8
کل بازدید :30872
این سایت جهت آگاهی بیشتر مردم میانه و سایر هموطنان است و به مسائل اجتماعی و سیاسی می پردازد.
میانا لینک
دست نوشته ها
باتلاق
تابناک
سفارت انگلیس
تریبون میانه
علم اعداد
رجا نیوز
بهشت خوبان
وبلاگ شخصی احمدی نژاد
نمایشگر ای پی
اقای احمدی
اینده نیوز