زخم زبان ها، - بیداری

زخم زبان ها،

زخم زبان ها، شعری از علیرضا قزوه

خدایا تلخ می بینم سرانجام جوان ها را
زمانه سرمه می ساید شکست استخوان ها را

چقدر ای روزگاران ، زخم از تیغ خودی خوردن
میان خون و خنجر بازی زخم زبان ها را

خمیر و نانوا دیوانه شد از این همه هیزم
خدایا شور این آتش فروشان سوخت نان ها را

به نام نامی طوفان و دریا بال خواهم زد
کلاغانی که می بندید راه آسمان ها را!

به ملاحان بگو وقت ملاحت نیست این شب ها
بگو طوفان - بگو پایین نیاور بادبان ها را-

دهان موج را باید ببندد تربت مولا
بگو باید تحمل کرد یک چند این تکان ها را

چرا اهل سیاست منطق حکمت نمی دانند
خدایا بار دیگر بعثتی بخشا شبان ها را .

سلام دوستان من خودم خیلی به اشعار اقای قزوه علاقه دارم ..... توصیه می کنم به کتاب با کاروان نیزه سری بزنید....

دانستن حق مردم است ::: جمعه 88/3/29::: ساعت 11:9 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<

بازدید امروز: 24

بازدید دیروز: 6

کل بازدید :30858

>>اوقات شرعی <<

>> درباره خودم <<

دانستن حق مردم است
این سایت جهت آگاهی بیشتر مردم میانه و سایر هموطنان است و به مسائل اجتماعی و سیاسی می پردازد.

>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

>>آرشیو شده ها<<

>>لوگوی وبلاگ من<<

>>لینک دوستان<<

>>اشتراک در خبرنامه<<

>>طراح قالب<<